۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

زيبايي‌شناسي مردانه مقابل زنانه (درباره‌ي كتاب «نيچه و نقاشي» تاليف عبدالحسن پيروز)

من در مقابل تمام علائمي كه آغاز عصري مردانه‌تر و جنگجويانه‌تر را نويد بدهد سر تعظيم فرود مي‌آورم... راز تحقق بيشترين باروري از زندگي و كسب عظيم‌ترين تمتع از آن عبارتست از زيستن در خطر. شهرهاي خود را پاي كوه آتشفشان بنا كنيد.
نيچه/ حكمت شادان

هنرِ مردانه، فرزند خلف فلسفه‌ي نيچه است. بر خلاف نظر اغلب كارشناسان فلسفه‌ي روزگار ما، دوگا‌‌نه‌ي زن و مرد در فلسفه‌ي نيچه، دوگانه‌اي بنيادين است و اگر آن را به موضوعات حقيري چون زندگي خصوصي نيچه ونوع ارتباط او با زنان ربط بدهيم به كلي از مرحله پرت افتاده‌ايم و صدبار آدرس غلط داده‌ايم. بايد آن تازيانه‌ي معروف را جدي بگيريم و عنوان دوم كتاب غروب‌بت‌ها را نيز هم. يعني همان فلسفيدن با پتك كه خود مشخص است چگونه فلسفيدني است و به حال ميانه‌ي بسياري از آدم‌هاي اين روزگار مدرن خوشايند نيست. با اين معيار واقعي، ابرانسان، ابرمرد مي‌شود و اشرافيت و فرهنگ اشرافي بر جهاني كه مبناي آن حمايت از ميانه‌حالي است، تفوق مي‌يابد. در فرهنگ اشرافي، هنر بر اسطوره‌ها متمركز مي‌شود و سراسر، حكايت جنگ است و چيره‌شدن. در واقع هنر را بايد به مثابه‌ي دوپينگ ديد كه نيروبخش است براي زندگي. سراسر زندگي هم بر محور اراده‌ي معطوف به قدرت شكل گرفته و والاترين احساس در آن، همانا احساس قدرت است و برتري. اين منظومه با اين عقيده تكميل مي‌شود كه راست و درست، آن چيزي است كه نيروبخش باشد و حركت‌آفرين و هر آن چه كه كژي زايد و كاستي، دروغ است و باطل؛ اگر چه حقيقي‌تر از آن، هيچ نباشد. اصل، نيرو و سرشاري نيرو است. آتشفشاني كه چون فوران كند بر دنيايي تاثير مي‌گذارد و حركت مي‌آفريند. مفهوم ديونيزوس از همين جا آغاز مي‌شود و نمود بيروني آن، هر چه كه از اين نيرو قوام يافته و مجسم شده است، به نام آپولون شناخته مي‌شود. آن مفهومي كه در بسياري از آثار نيچه وجود دارد و در مفهوم تراژدي و انسان تراژيك نمود مي‌يابد هنري سراسر مردانه است. مردانگي در مفهومي متفاوت از آن چه كه در روزگار امروز تعريف مي‌شود. منظور به قول نيچه «جان‌هايي نيروگرفته از جنگ و پيروزي» است «كه چيره‌گشتن و ماجراجويي و خطر و حتي درد ايشان را دربايست است.» جان تراژيك از خطر دوري نمي‌كند؛ بل به استقبال خطر مي‌رود و با آن كُشتي مي‌گيرد و بر زمين مي‌زندش. ابرمرد خوش است از اينكه دستمايه‌هاي فراواني از براي داستان‌نويسان و تراژدي‌نويسان فراهم آورده است تا آنان با روايت حماسه‌ي مواجهه‌ي ابرمرد با وقايع زندگي و نه با خود زندگي، نيرويي دوچندان براي مردماني فراهم مي‌آورند تا يا چون او شوند يا در پرورش موجودي چون او ياري رسان. از اينجا مفهوم اصلي فلسفه‌ي هنر نيچه عيان مي‌شود. گلايه‌ي نيچه از اين است كه چرا هنر معاصر مشمول روايت حال ميانمايگان و جان‌هاي ضعيف شده است و در آن از قله‌ها خبري نيست. هنر واقعي همان هنر دوران باستان است كه روايت و بازتابي اساطيري از دوران و فضاي پيرامون خود ارائه مي‌دهد. ژانرهاي گوناگون هنر نيز بر اين اساس تعريف مي‌شوند و شايد يكي از بنياني‌ترين هنرها كه مي‌شود مفهومي روشن را از ديونيزوس و آپولون دريافت، نقاشي است. عبدالحسن پيروز در كتاب نيچه و نقاشي به فلسفه‌ي هنر نيچه توجه كرده و از رهگذر آن به نقاشي نيز پرداخته است. اما جان‌مايه‌ي اصلي كتاب را بايد در انتقال درست مفاهيم فلسفه‌ي نيچه جست. تنها در سايه‌ي درك صحيح اين مفاهيم است كه مي‌توان هنر از نگاه نيچه را فهميد. خودِ پيروز نظريه‌ي نقاشي نيچه را به كوچه‌اي فرعي تشبيه مي‌كند كه براي ورود به آن بايد از شاهراه و خيابان گذشت تا رسيد. در فصل اول كتاب به مفهوم ديونيزوس مي‌پردازد و درفصل دوم ديونيزوس-آپولون را در كنار هم مي‌سنجد و مي‌بيند و در فصل سوم نقاشي را به اين دو مفهوم اساسي مي‌افزايد و جغرافياي آن را در بزرگراه انديشه‌ي نيچه مي‌جويد. اما در اينجا دو نكته وجود دارد كه به نوعي به نحوه‌ي مواجهه‌ي ما ايرانيان با آثار نيچه مي‌پردازد كه در ادامه مي‌آيد.
+++
وقتي فلسفه‌ي هنر نيچه را بر وضعيت هنر معاصر ايران منطبق مي‌كنيم توصيفي جز ملالِ مطلق عايدمان نمي‌شود. هنر امروز ايران در هر گونه‌اي كه بسنجيد چه نقاشي، چه ادبيات، چه سينما و موسيقي و تئاتر، روايتي ملال انگيز از زندگي و سرنوشت انسان است. هنرمندان اين مرز و بوم دل و دماغ كار هنري ندارند
. كاري كه مردمانشان را به حركت وادارد و اسطوره‌هاي نويني در روزگار امروز براي‌شان پديد آورد. البته اين روايت آميخته با خمودگي از وضعيت انسان، قرن‌هاست كه گريبانگير ادب و هنر اين مملكت شده است و اثرات ناخوشايند آن روز به روز عيان تر مي‌شود. همان ناخوش‌احوالي كه گاه رنگي عرفاني به خود مي‌گيرد و در پوشش اين آئين، گريز از زندگي و مافيها جست‌وجو مي‌شود و براي مقابله‌ي با آن انواع افيون‌ها تجويز مي‌شود. گويي هنرمند ايراني چون انديشيدن آغاز مي‌كند به اين باور مي‌رسد كه خود و اجتماع پيرامون‌اش دچار نوعي نفرين شده است و تا دنيا دنياست بايد اين وضع را تحمل كرد و به آن تن داد تا مرگ فرا رسد. به همين خاطر است كه كاربرد شعر براي مخاطب‌اش چون افيون است و فيلم و تئاتر و موسيقي ايراني هم به همين ترتيب. اين نگاه به زندگي چه دور است از بنيان‌هاي اصلي تفكر نيچه كه بر سرشاري نيرو و تاختن و پيروز شدن تاكيد دارد. پس فروش كتاب‌هاي نيچه گول‌تان نزند كه در زمينه فهم فلسفه او در همه‌ي ابعاد كژ رفته‌ايم از جمله در هنر.
+++
مولف اين كتاب، عبدالحسن پيروز است كه چند سالي است در زمينه‌ي فلسفه‌ي نيچه تاليفات و ترجمه‌هايي را عرضه كرده است. دكتراي فلسفه‌ي هنر دارد و فكر كنم نخستين بار با كتاب «ابرمرد» به خوانندگان آثار نيچه معرفي شد. چند سال پيش هم كتابي عرضه كرد با نام دايره‌المعارف و فرهنگ واژه‌هاي نيچه كه كار خلاقانه و ارزنده‌اي بود. ترجمه‌ي رساله‌هاي منتشرنشده‌ي نيچه با عناوين ستيزه‌ي هومر، درباره‌ي موسيقي و كلمات و زن يوناني در سال گذشته از او منتشر شد و اين آخري هم كتاب نيچه و نقاشي. ويژگي كار پيروز اين است كه بر خلاف عمده‌ي شارحان ايراني فلسفه‌ي نيچه كه سعي دارند فلسفه‌ي اين فيلسوف را در سايه‌ي فلسفه‌ي دوران مدرن و زير مجموعه‌ي آن نشان دهند، روايتي متفاوت از نيچه ارائه داده است. روايتي كه شايد ذوق نازك‌نارنجي‌شده‌ي مخاطب فلسفه‌ در ايران، آن را نپسندد. پيروز در بخشي از كتاب نيچه و نقاشي به تقابل دو نوع انسان اشاره مي‌كند: انسان تراژيك با انسان تئوريك. به نظر مي‌رسد نوع مواجهه با آثار نيچه هم شامل اين تقسيم‌بندي باشد. نيچه را در مقام يك فيلسوف تراژيك ديدن متفاوت است با نگاهي كه نيچه و فلسفه‌اش را تنها در عالم تئوريك قرار مي‌دهد و در اين حال و هوا نيست كه شايد فلسفه‌ي او پيشنهاد راهي براي زندگي است. آثاري كه پيروز در زمينه‌ي نيچه‌شناسي انجام داده است در همان نگاه فيلسوف تراژيك مي‌گنجد و از آنجا كه هنوز ديدگاه و بكر و ناگفته‌اي مي‌نمايد جا دارد كه بيشتر به كتاب‌هايي كه نام‌شان آمد پرداخته شود
.